خاطرات ني ني و من

پسرم روروک خریده

حالا دیگه پسری حسابی شیطون بلا شده تا میخوابه دمر می افته و نق نق میکنه دوست داره روی پاهای خوشگلش بایسته و همه جا را کشف کنه عاشق اینه که واسته کنار میز وسط مبل و هر چه که روی اونه را بهم بریزه عصری با بابا دانیال رفتیم واسه راحتی نفس یه روروک خوشگل ابی رنگ خریدیم حالا دیگه به راحتی خودش میتونه بایسته و به همهدجا سرک بکشه وقتی گذاشته بودمش توش کلی ذوق کرد و از این طرف به اون طرف میرفت منم کلی باهاش ذوق کردم باورم نمی شد که حالا پسرم خودش داره میره اخ که چقدر زود این بچه ها بزرگ میشن هر روز یه کار جدید و هر روز با نمک تر از قبل   هامین پسرم عاشق لحظه لحظه بودنتم عاشق خندیدنهای بی دلیلت عاشق ریسه رفتناتم اون چشمهای خوشگلت از خدا میخ...
20 خرداد 1393
1